دانشگاه بوعلی سینا ، ghahreman.shiri@gmail.com
چکیده: (65 مشاهده)
بنیادیترین عنصر طنزآفرینی همان قاعدهی هنجارگریزی است که اساس ادبیات نیز متکّی بر آن است. اما هنجارگریزی در ادبیات جنبهی تعالی بخشی بر فرم و زبان دارد و در طنز، جنبهی تخریب رسومات رفتاری و تنزّل روال متعارف کلامی. علاوه بر آن، آشنایی زدایی در طنز شامل بسیاری از حرکتهای فیزیکی، رفتاری، فکری، و کلامی میشود، یعنی همهی کنشهای موجودات زنده به خصوص انسان را در بر میگیرد در حالی که آشنایی زدایی در شعر و ادبیات، غالباً جنبهی زبانی و گاه ذهنی دارد؛ یعنی یا صور خیالهای نامتعارف ارائه میشود و یا رفتار با زبان روالی متفاوتتر از کنش ارتباطی پیدا میکند. با آن که طنز و فکاهه یکی از ابزارهای مدنی برای انتقاد و انتقام از جبر و جور و جبّاریت بوده است که از دورهی مشروطه به بعد همواره به عنوان یک عنصر محوری در داستان و شعر فارسی حضور داشته است، امّا ماهیت و میزان این حضور به طور تنگاتنگ با رفتارهای سیاسی و فرهنگی حکومتها مرتبط بوده است. در دورهی رضاشاه اختناق سیاسی، عرصهی فرهنگی و طنزنویسی را نیز در سیطرهی خود میگیرد و باعث استمرار جریان ضعیفی از طنز تفنّنی و غیر سیاسی میشود. امّا در دههی پیش از کودتا با استقرار فضای آزاد نسبی، طنز فارسی مجدّدا با جنبههای سیاسی و صریح و پخته مطرح میشود. در سالهای پس از کودتا، طنز مدتی از گسترهی فرهنگ رسمی غایب میشود، و وقتی در دههی پنجم از سدهی چهارده خورشیدی با حرکتی محتاطانه و نیمه جان ظاهر میشود طنز پنهان و عمیق و تصویری و تفکّرانگیز جایگزین طنز سیاسی و زبانی و آشکار میشود.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
ادبیات داستانی