دانشگاه فرهنگیان ، ashour1363@gmail.com
چکیده: (4 مشاهده)
این پژوهش به بررسی تطبیقی مؤلفههای پستمدرنیسم و مکتب اقلیمی اصفهان در رمان «نامها و سایهها» اثر محمدرحیم اخوت میپردازد. با واکاوی این دو مکتب ادبی، میتوان پندارهای ذهنی نویسنده را در متن شناسایی نمود که گاه در تقابل با انگارههای اخلاقی قرار میگیرند. در عصر پستمدرن با درونیشدن هویت و تکیه بر آگاهیهای شخصی، اصول اخلاقی اغلب اعتبار پیشین خود را از دست میدهند. اخوت (1400-1324) در این رمان با بهکارگیری سه دوره تاریخی قاجار، پهلوی و انقلاب به عنوان بستر روایت، به چالش کشیدن نسبیتهای تاریخی، جایگاههای اجتماعی و هیجانهای جمعی میپردازد.یافتههای این تحقیق که با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است، نشان میدهد که مؤلفههای پستمدرنیسم مانند چندصدایی، فروپاشی فراروایتها و نسبیتگرایی اخلاقی در این اثر، تحت تأثیر مکتب اصفهان به شکل تعدیلیافتهای ظهور یافتهاند. تلفیق عناصر بومی (اسطورههای محلی، جغرافیای شهری اصفهان) با شگردهای روایی پستمدرن، منجر به خلق بیانی ایرانی از مدرنیته شده است. همچنین، تشابه سرنوشت شخصیتها در سه دوره تاریخی مختلف، به عنوان نقدی پستمدرن از تکرار چرخههای تاریخی در جامعه ایرانی تفسیر میشود. این مطالعه از یک سو دیالکتیک «محلیگرایی» و «جهانیاندیشی» را در ادبیات معاصر ایران آشکار میسازد و از سوی دیگر نشان میدهد که چگونه ویژگیهای مکتب اصفهان توانسته است بازتعریفی بومی از انگارههای جهانی پستمدرنیسم ارائه دهد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
ادبیات تطبیقی